فوتبال بازی پیچیدهای است، پر از نیم فضاها و خطوط، الگوهای تاکتیکی و احتمالات پرس شدید، اما بعضی چیزها همچنان واقعا ساده است: مثلا اگر به عنوان بازیکن منچستر یونایتد مقابل پرافتخارترین مهاجم جهان بازی میکنید، نباید اجازه بدهید او در شش قدم شما به راحتی ضربه سر بزند!. و اگر یک بار این اشتباه را درست قبل از پایان نیمه وقت انجام داده باشید، قطعا در نیمه دوم نباید فرصت مشابهی به او بدهید.
اعداد درباره یونایتد دروغ نمی گویند
منچستر یونایتد میتواند در مورد یک پنالتی پنجاه-پنجاه (به تصور من) اعتراض کند. آنها میتوانند به این فکر کنند که اگر هویلاند یا اسکات مک تومینای یکی از فرصتهایی را که در نیمه اول به دست آوردند گل میکردند، چه اتفاقی میافتاد، اما چیزی که آنها را ناامید میکند این است که در برابر منچسترسیتی که به طرز غیرمعمولی در نیمه اول شلخته بود، شکست خوردند چون آنها حتی از سیتی هم شلختهتر بازی کردند. این سی و چهارمین شکست خانگی آنها در لیگ برتر در ۱۰ سالی است که از بازنشستگی سرآلکس فرگوسن گذشته، عددی مشابه تعداد باختهای خانگی در بیش از دو دهه بازی زیر نظر فرگوسن.
هالند فرار می کند
چهار دقیقه مانده به پایان نیمه اول بود که برناردو سیلوا با عبور از دالو فضای سمت چپ را پیدا کرد و توپی را برای ارلینگ هالند فرستاد. آندره اونانا که قهرمانانه روی خط دروازه پرواز میکرد، خوش شانس بود که ضربه سر هالند با مسیر شیرجه او همراستا شد و او توانست توپ را دفع کند.
این صحنه مانور تاکتیکی از سوی سیتی بود که یونایتد از آن درس نگرفت. چهار دقیقه پس از این موقعیت سیلوا بار دیگر به طرز عجیبی از همان سمت صاحب فضا شد و بار دیگر توپ را به تیر دورتر فرستاد، این بار لیندلوف فیل فودن را یارگیری کرده بود. رودری جانی ایوانز را به سمت خود کشید و در نتیجه هالند کسی را در فاصله پنج متری خود نداشت.
این اولین باری نیست که یونایتد در این فصل گلی میخورد که عجیب به نظر میرسد، اما این گل حتی از گل مائورو ایکاردی در بازی چمپیونزلیگ یونایتد مقابل گالاتاسرای هم غیرقابل توضیحتر بود. شاید در دقایق پایانی، وقتی تیمی در ورزشگاه خانگیاش دارد با تمام وجود حمله میکند، بازیکن حریف بتواند در محوطه جریمه این همه فضا پیدا کند، اما هالند درست پس از گذشت نیم ساعت از شروع بازی در اولدترافورد، چنین فضای ایدهآلی در شش قدمی دروازه یونایتد پیدا کرد و این یعنی مشکلی در ساختار دفاعی یونایتد وجود دارد.
از پارسال تا امسال چه اتفاقی افتاده است؟
وقتی که یونایتد در ماه ژانویه سال قبل سیتی را در اولدترافورد شکست داد، حس این بود که چیزی در دوران اریک تن هاخ در حال رشد است، انگار که تیم به اندازهای تغییر کرده باشد که سیتی به عنوان مدعی اصلی در جزیره در ورزشگاه شیاطین سرخ به مشکل جدی بخورد. نه ماه بعد، یونایتد افتضاح است.
این یک انتقاد آشناست که تیم یونایتد فاقد انسجام است. برای مدتی میتوان این نقد را با این واقعیت توجیه کرد که بازیکنان این تیم توسط چندین سرمربی مختلف کنار هم قرار گرفتهاند. اما نگرانی این روزها باید این باشد که آنهایی که توسط تن هاخ به تیم اضافه شدهاند، تاثیر چندانی در بهبود کیفیت تیم ندارند. هویلاند به اندازه کافی با اشتیاق بازی کرد، اما او فقط ۲۰ سال دارد و هنوز گلی در لیگ برتر به ثمر نرسانده. آنتونی تازه دقیقه ۸۶ به زمین آمد و تنها کمک قابل توجه او ضربه محکمی بود که به جرمی دوکو زد. کریستین اریکسن در نیمه اول نتوانست از پس سیلوا بربیآید و در ادامه رودری به راحتی از کنار او عبور کرد و به گل سوم سیتی را بنیان گذاشت. سوفیان آمرابات در نیمه اول از جریان بازی حذف شده بود، و بین دو نیمه تعویض شد. میسون ماونت هم که به عنوان یار تعویضی به میدان آمد، تنها ۱۴ بار توپ را لمس کرد و هیچ گاه موقعیت خطرناکی ایجاد نکرد. ایوانز ۳۵ ساله است.
خوش بینی از بین رفته، امید هنوز هست
در نهایت، به نظر میرسد تیم فعلی تنهاخ به شدن بدون نظم و به هم ریخته است. این را هم در هجومهای بیهدف آنتونی به سمت حریف میشد دید و هم بخصوص وقتی که برونو، به عنوان ستاره این سالهای یونایتد در مقابل جان استونزی که تازه از مصدومیت رها شده در جریان بازی محو شد. سازماندهی تیم از بین رفته است، روحیه هم دارد از دست میرود و خوشبینیهایی که بعد از کسب مقام سوم فصل گذشته وجود داشت تقریبا به پایان رسیده. سرمایهگذاری سر جیم رتکلیف که در نهایت با آن موافقت شده، اما امیدها را زنده نگه داشته. البته که بازسازی مدیریت فوتبالی در یونایتد، عملیاتی طولانی و پیچیده خواهد بود.
یک پاسخ