شباهت ویرتز و رابرت پیرس

https://footballtherapy.ir/?p=5042 : لینک کوتاه

شباهت داستان فلورین ویرتز و رابرت پیرس؛ از تردید تا تولد یک اسطوره جدید

فوتبال تراپی | وقتی درباره مقایسه فلورین ویرتز و رابرت پیرس صحبت می‌شود، ناخودآگاه ذهن به مسیرهایی فکر می‌کند که با سوءتفاهم، قضاوت‌های عجولانه و صبری فرسایشی آغاز شده‌اند؛ اما در ادامه به روایت‌هایی بدل شده‌اند که تاریخ فوتبال را شکل داده‌اند. ویرتز نیز امروز در آغاز همین قصه قرار دارد؛ قصه‌ای که شاید سال‌ها بعد در کنار نام پیرس روایت شود.

ویرتز؛ ورود با تردید، ادامه با نشانه‌های امید

در بازی اخیر مقابل وستهم، تنها پانزده دقیقه تا پایان وقت قانونی مانده بود و وستهم توپ را نزدیک خط عرضی خود در اختیار داشت. برخلاف سال‌های گذشته، خبری از پرس‌های خشن و فیزیکی لیورپول نبود؛ نه جردن هندرسون و نه حتی دومینیک سوبوسلای. اما در این میان، بازیکنی آرام و کم‌حرف، با سماجتی نرم اما مؤثر حریف را تحت فشار قرار داد: فلورین ویرتز.

او نه با زور، بلکه با هوش تاکتیکی خود وستهم را وادار به اشتباه کرد. این تلاش ظریف اما ممتد، نخستین نشانه از چیزی بود که اشلوت آن را «نکته بسیار مثبت» بازی خواند.

دقایقی بعد نام او خوانده شد و ویرتز با بدنی خسته زمین را ترک کرد. بسیاری شاید این تعویض را در امتداد مجموعه‌ای از قضاوت‌های زودهنگام بدانند: بازیکنی که هنوز در لیگ برتر ۹۰ دقیقه کامل بازی نکرده و گلی نزده است. اما از نگاه آرنه اشلوت، معیار دیگری وجود داشت.

آمارهایی که آرام و بی‌سروصدا حقیقت را می‌گویند

ویرتز در نیمه نخست چهار بار با الکساندر ایساک Linkup ایجاد کرد؛ رقمی که پیش از این بازی، در کل فصل فقط سه بار اتفاق افتاده بود. پاس زیرکانه‌اش به کودی گاکپو نیز منجر به گل ایساک شد؛ یک «Pre_Assist» کلاسیک، از همان دست لمس‌های هوشمندانه‌ای که تحلیل‌گران عاشقش هستند.

اشلوت پس از بازی گفت:

«نمایش فلورین بسیار مثبت بود. او به ما کمک کرد تا یک هافبک اضافه ایجاد کنیم. دریبل‌هایش عالی بود، پاس‌های تک‌ضربش دقیق و لحظاتی داشت که توپ را مورب به گاکپو رساند. حتی اگر این لحظات به شوت منتهی نشدند، اما ارزش تاکتیکی فراوانی داشتند.»

نمایش ویرتز مقابل وستهم، تمجید اشلوت را به همراه داشت.

با وجود این تمجید، اعضای کادر عملکردی لیورپول مرتب از اشلوت می‌خواستند ویرتز را تعویض کند، چون تنها یک جلسه تمرین پشت سر گذاشته بود و ریسک مصدومیت وجود داشت. اما اشلوت فهمید که بعضی بازیکنان را باید نگه داشت، حتی اگر خلاف قواعد معمول باشد؛ چرا که برخی لحظات در فوتبال فقط یک‌بار اتفاق می‌افتند.

قرار گرفتن نام ویرتز در ترکیب به جای محمد صلاح، به‌خودی‌خود تیتر رسانه‌ها شد. اما وقتی هواداران ورزشگاه را ترک کردند، به نیمکت‌نشینی صلاح فکر نمی‌کردند؛ همه درباره یک چیز حرف می‌زدند:

ویرتز چه چیزی می‌تواند به لیورپول اضافه کند؟

پیرس؛ آغازی شبیه به ویرتز، مسیری که افسانه شد

اینجاست که مقایسه فلورین ویرتز و رابرت پیرس شکل جدی‌تری می‌گیرد. پیرس، امروز به‌عنوان یکی از اسطوره‌های آرسنال شناخته می‌شود؛ قهرمان لیگ، فینالیست اروپا و بازیکنی که دیوید دین او را «بانک انگلستان» نامید، چون وقتی توپ زیر پایش بود، از دست نمی‌رفت.

اما آغاز کار او بسیار شبیه ویرتز بود. وقتی پیرس در سال ۲۰۰۰ از مارسی به آرسنال آمد، بسیاری او را برای فوتبال انگلیس «بیش از حد ظریف» می‌دانستند. هشت بازی طول کشید تا گل بزند. فشار قیمت انتقال و توقعات بالا، او را در آستانه شک و پشیمانی قرار داده بود. بعدها نوشت:

«در نخستین ماه‌ها، بازی‌ها از من عبور می‌کردند. فیزیک فوتبال انگلیس مرا غافلگیر کرده بود و گاهی فکر می‌کردم آمدن به اینجا تصمیم درستی بوده یا نه.»

رابرت پیرس؛ فوتبالیستی که به زمان برای درخشش در انگلستان نیاز داشت.

اگر آرسنال در سال ۲۰۰۱ پیرس را رها می‌کرد، کسی تعجب نمی‌کرد. اما یک سال بعد، او بهترین بازیکن فوتبال انگلستان شد. این نه یک اتفاق، بلکه نتیجه زمانی بود که باشگاه و مربی برای شکوفایی استعداد صرف کردند.

صبر؛ تنها پلی که استعداد از آن عبور می‌کند

در فضای پرهیاهوی فوتبال انگلیس، جایی که گری نویل می‌تواند پس از یک بازی، بازیکنی را «پسرک گمشده» بخواند، موفقیت بیش از هر زمان دیگری به صبر وابسته است.
باشگاه‌ها اگر می‌خواهند نسلی تازه بسازند، باید صبر را تبدیل به استراتژی کنند، نه توصیه اخلاقی. نمونه‌اش مویسس کایسدو، خرید ۱۱۵ میلیون پوندی چلسی که گفت:

«برای سازگار شدن با یک تیم بزرگ، زمان لازم است.»

این جمله ساده، توصیف حال و آینده ویرتز نیز هست.

مقایسه ویرتز و پیرس فقط ظاهری یا تکنیکی نیست؛ رشد فیزیکی نیز در این فرایند دخالت دارد. آمار نشان می‌دهد پیرس در طول حضورش در آرسنال تقریباً شش کیلوگرم عضله به بدنش اضافه کرد بدون آنکه هویت بازی‌اش تغییر کند. ویرتز نیز از زمان ورود به لیورپول وزن و قدرت بیشتری کسب کرده و این روند ادامه دارد. او تنها چند ماه از قرارداد پنج‌ساله خود را سپری کرده و تازه قدم در مسیری گذاشته که پیرس سال‌ها پیش پیمود.

ویرتز؛ فوتبالیست، نه پروژه آزمایشی

پیرس زندگی‌نامه خود را «Footballeur» ــ «فوتبالیست» ــ نامید و شاید این بهترین توصیف برای ویرتز نیز باشد. او نه محصولی ناتمام، بلکه فوتبالیستی تمام‌عیار است که فوتبال را می‌فهمد، حس می‌کند و خلق می‌کند.

برای چنین بازیکنانی، فرمول موفقیت ساده اما حیاتی است.

فلورین ویرتز، همانند رابرت پیرس در آغاز حضورش در فوتبال انگلیس، بازیکنی است که برای شکوفایی نیاز به زمان، اعتماد و فرصت دارد. او فوتبالیستی است که بازی را با غریزه و درک بالا دنبال می‌کند و هر لمس توپ او نشان می‌دهد که کیفیت ذاتی لازم برای موفقیت در سطحی بزرگ را دارد. تجربه پیرس ثابت کرد که بازیکنان خلاق و متفاوت، اگر در محیطی همراه با حمایت و صبر قرار بگیرند، می‌توانند به چهره‌هایی ماندگار تبدیل شوند؛ همان‌گونه که پیرس پس از یک شروع دشوار، مسیر خود را به سوی اسطوره شدن هموار کرد. ویرتز نیز در ابتدای چنین مسیری قرار دارد. او هنوز در حال سازگاری با لیگ جدید، باشگاه جدید و سبک متفاوت فوتبال انگلیس است و قضاوت نهایی درباره توانایی‌هایش، تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که این روند طبیعی تکامل به پایان برسد. اگر لیورپول شرایط رشد او را فراهم کند و نگاه‌ها از قضاوت‌های زودهنگام فاصله بگیرند، ویرتز نیز می‌تواند به یکی از چهره‌هایی بدل شود که بعدها حضورشان نه یک تجربه گذرا، بلکه بخشی از تاریخ باشگاه تلقی شود؛ همان‌گونه که گذشته پیرس از ابتدا پیش‌بینی نمی‌شد اما سرنوشت متفاوتی برایش رقم خورد.

اگر لیورپول این سه را به ویرتز بدهد، شاید سال‌ها بعد، این متن نه صرفاً یک تحلیل مقایسه‌ای، بلکه ثبت اولین فصل از داستانی باشد که با نام او روایت می‌شود؛ داستانی که همان‌قدر که درباره پیرس حقیقت داشت، درباره ویرتز نیز می‌تواند تکرار شود.

و آن روز، مقایسه فلورین ویرتز و رابرت پیرس دیگر یک سوال نخواهد بود؛ یک پاسخ خواهد بود.

مقاله‌ای که مطالعه کردید، پیش‌تر در رسانه اتلتیک منتشر شده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *