این مطلب برداشتی آزاد از نوشته جان مولر در وب سایت اتلتیک است.
اگر شما مربی یک تیم فوتبال باشید که دوست دارد توپ را وارد دروازه حریف کند، سه مسیر اصلی برای انتخاب دارید: عبور توپ از بالای سر، از اطراف یا به صورت مستقیم از جلوی دفاع آنها.
هر کدام از این مسیرها معایبی دارند. توپهای بلند ممکن است برای دروازهبان هدیه کم دردسری به حساب بیایند. بردن توپ به طرفین تا زمانی که در کنار خط به دام نیفتید، هوشمندانه به نظر میرسد. اما زیگ زاگ پاس دادن از وسط مدافعین کار بسیار سختی است. اما اگر در آنالیز فوتبالی راه چهارم مخفی وجود داشته باشد چه؟ تیمی که بتواند از پس این روش مخفی بربیاید، مهارنشدنی است. آن وقت تیم شما حتی ممکن است در صدر لیگ باشد.
علاقه لیورپول به پاسهای مورب بلند به نشانهای از سبک بازی آنها در زمان یورگن کلوپ تبدیل شده است. آنالیز فوتبالی نشان میدهد در هر یک از شش فصل گذشته، آنها بیش از هر تیمی در لیگ برتر، پاسهای میانبر مورب را برای انجام حملات سریع انتخاب کردهاند و در بیشتر موارد برای آنها بسیار خوب بوده است.
در این آنالیز فوتبالی به پاس ویرجیل فن دایک در بازی مقابل چلسی به عنوان یک نمونه واقعی این سبک پرداختیم. یک نمونه کامل از این مدل حمله که پایهگذار گل سوم لیورپول بود.
چه چیزی این سکانس را تا این حد موثر میکند؟ علاوه بر داشتن بازیکنی در عقب که واقعاً در زدن توپ در مسافتهای زیاد خوب است، هفت نکته کلیدی تاکتیکی برای این مدل بازیسازی با کمک پاسهای مورب کامل وجود دارد:
آنالیز فوتبالی اول: ابتدا به سمت دیگر بازی کنید…
قبل از اینکه بتوانید در اطراف دفاع توپی بیاندازید، ابتدا آنها را به یک سمت زمین بکشید و فضای بال مقابل را باز کنید.
پپ گواردیولا در کتاب Pep Confidential نوشته مارتی پرارنائو در این زمینه توضیح داده: «در تمام ورزشهای تیمی، راز این است که یک طرف زمین را بیش از حد شلوغ کنید تا حریف برای مقابله با آن، دفاع خودش را به آن سمت کج کند. شما وزن و شلوغی یک طرف را زیاد میکنید و آنها را به داخل میکشید تا طرف دیگر ضعیف بماند.»
در سکانس گلزنی تصویر بالا، فن دایک در واقع قبل از چرخش به راست به سمت چپ متمایل نمیشود. اما به هر حال حرکت پا به توپ او از عقب، چلسی را به این سمت میکشاند. چشمها و فرم حرکت بدن او این احتمال را در ذهن سایرین ایجاد میکند که او میخواهد در اطراف دفاع با یک پاس کوتاه به سمت چپ با جو گومز بازی کند.
چلسی برای از بین بردن این خطر فوری، جهت حرکت بازیکنانش را تغییر میدهد. وقتی فن دایک به سمت دیگر میچرخد، هافبک دفاعی و مدافع آنها در عرض دایره مرکزی قرار دارند.
حالا به جای اینکه فندایک خودش توپ را از سمت چپ جلو بیاورد، به طرف وسط حمل توپ میکند و سپس توپ را به گومز میدهد. گومز در کنار خط طولی سمت چپ با کرتیس جونز پاسکاری میکند. این امر نه تنها چلسی را به یک سمت میکشاند، بلکه فرم لیورپول را هم به سیستم دفاع سه نفره تبدیل میکند. حالا فن دایک در مرکز دفاع میتواند بچرخد و یک پاس بلند مورب به بردلی در سمت راست بدهد. جایی که به لحاظ تمرکز بازیکنان چلسی به شدت ضعیف شده.
آنالیز فوتبالی دوم: وسط زمین را شلوغ کنید
علاوه بر کشاندن دفاع حریف به یک سمت، یک نقشه بازیسازی با کمک پاس مورب خوب باید سعی کند ابتدا خط دفاعی حریف را جلوتر بکشد تا فضایی برای بازی پشت سر آنها ایجاد شود. مطمئنترین راه برای انجام این کار این است که بازیکنان زیادی را وارد خط میانی کنید تا تیم دیگر بخواهد فضای بین خطوط خود را تنگتر کند.
در صحنه گلزنی لیورپول، در واقع این دفاع راست، کانربردلی است که پاس فن دایک را دریافت میکند. دلیلش این است که وینگر راست، دیوگو جوتا، به سمت چپ متمایل شده تا بین خطوط اضافه بار ایجاد کند. حالا تنها راهی که چلسی میتواند امیدوار باشد که بازیکنان حریف را به درستی مارک کند، این است که خط دفاعیاش را بسیار بالا نگه دارد.
وقتی پاس مورب ارسال میشود، نزدیکترین مدافع چلسی، بنوا بادیاشیل، باید ۱۸۰ درجه بچرخد تا به سمت بازیکنی که قرار است صاحب توپ شود برود. همین باعث میشود او خیلی سختتر و دیرتر به بردلی برسد.
آنالیز فوتبالی سوم: اطراف توپ فضا ایجاد کنید
بازیکنی که میخواهد مورب بازی کند به زمان نیاز دارد تا سرش را بالا بیاورد و زمین را بررسی کند. این کار با حرکت سایر بازیکنان در نیمفضاها پاسکاری سریع زیر پرس حریف ممکن میشود.
قبل از پاس مورب، فن دایک با آلیسون یک و دو بازی میکند. کول پالمر، که فن دایک را پرس کرده، طعمه میشود و در پی پاس به عقب فندایک میدود تا مسیر پاس دروازهبان را ببندد. برای اینکه ترافیک وسط زمین از بین نرود، الکسیس مک آلیستر از خط میانی به سمت دروازهبان میآید و یک پاس تک لمسی را به فن دایک میدهد.
این پاسکاری کوچک خط اول فشار چلسی را میشکند و به فن دایک فضای مورد نیاز برای رفتن به جلو، چرخش و انتخاب پاس قطری را میدهد.
آنالیز فوتبالی چهارم: یک نفر باید در کانال مرکزی به سمت جلو بدود
مسلماً مهمترین بازیکن در بیشتر مدلهای حمله با پاس مورب، خود پاسور یا دریافتکننده نیست، بلکه آن بازیکنی است که کانال وسط را برای ایجاد یک فضای بزرگ پشت مدافعان میدود.
در سکانس گلزنی لیورپول، این دومینیک سوبوسلای است که در حالی که فن دایک در حال تلاش برای پاس دادن است، در کانال وسط شروع به دویدن میکند. اگر مدافعان چلسی او دنبال نکنند، پاس میتواند مستقیما برای سوبوسلای ارسال شود. اگر آنها دونده را دنبال کنند، فضایی برای ارسال پاس مورب باز میشود.
بادیاشیل در دام همین نقشه میافتد. او اول چند قدم به سمت سوبوسلای برمیدارد و سپس در حالی که توپ در هوا به سمت بردلی در حرکت است، تغییر مسیر میدهد. همان چند لحظه تردید در دویدن به سمت سوبوسلای باعث ایجاد چندین متر فاصله میشود. حالا بردلی باید از لب خط جرکت کند و توپ را به داخل محوطه برساند.
وقتی یک هم تیمی این کار را انجام ندهد، بازی مورب بسیار سختتر است.
در یک موقعیت مشابه در اوایل بازی، جوتا حتی تظاهر نکرد که میخواهد در عمق فرار کند. بنابراین چیلول بدون هیچ تهدیدی مسیر پاس قطری را خواند و قبل از رسیدن به بردلی آن را قطع کرد.
آنالیز فوتبالی پنجم: عرض را خالی نگه دارید
این یکی کاملا واضح است. پاس مورب فقط زمانی کار میکند که گیرنده در عرض بماند. در حالی که بقیه به سمت توپ جابجا میشوند. این یک انتخاب تاکتیکی است. برخی از تیمها دوست دارند «حداقل عرض» را حفظ کنند. وینگر سمت ضعیف خود را نزدیک دروازه قرار دهند تا تهدید مستقیمتر شود. در حالی که برخی دیگر با نگه داشتن یک بازیکن در نزدیکی خط «عرض را نگه میدارند» یا «زمین را بزرگ میکنند».
همچنین میتوانید با حرکت دادن یک وینگر به سمت مرکز زمین زمانی که توپ به سمت دیگر میرود عرض را حفظ کنید. این دقیقاً همان کاری است که لیورپول با جوتا و بردلی انجام داد.
آنالیز فوتبالی ششم: توپ را جلوی بازیکن هدف بیاندازید
تفاوت بین پاس “مورب” و پاس “سوئیچ” در سرعت آن است. یک پاس قطری خوب توپ را نه تنها به سمت ضعیف دفاع بلکه همزمان پشت آنها میفرستد. در حالت ایدهآل، توپ باید با سرعت به گیرنده برسد. یا حداقل به او فضای کافی برای کنترل و دریبل کردن بدهد.
آنالیز فوتبالی هفتم: برای بردن توپ از دست رفته آماده شوید
پاسهای مورب سخت هستند. آنها فقط در نیمی از زمانها واقعا کار میکنند. به طور دقیق ۵۷ درصد شانس موفقیت دارند. ۹ درصد از تلاشها برای ارسال پاس مورب در لیگ برتر مستقیم به اوت میرود. یک سوم باقی مانده هم به حریف میرسد. وقتی دومی اتفاق بیفتد، همان فضای باز که حمله به سمت ضعیف را بسیار جذاب میکرد، میتواند ضدحملات خطرناکی را ایجاد کند.
اگر این مطلب را دوست داشتید، در حوزه انالیز فوتبالی بیشتر در سایت فوتبال تراپی بخوانید:
آنالیز فوتبال : ویژگیهای یک پیوت مدرن
آنالیز فوتبال: Keeper- Back کیست؟
2 پاسخ