نوشته مارک کریچلی/ اتلتیک
اریک کانتونا زمانی در مورد شهر محبوبش گفته بود: “من به شور و نشاط جوانان اینجا نزدیک هستم. شاید زمان ما را از هم جدا کند اما هیچ کس نمیتواند انکار کند که اینجا، پشت پنجرههای شهر منچستر، عشق دیوانه کنندهای به فوتبال، جشن و موسیقی وجود دارد.”
این احتمالاً یک نقل قول غیرمعمولی است، اما وقتی صحبت از اریک کانتونا به میان میآید، واقعی بودن یا نبودن حرفها خیلی مهم نیست، جملات او داستان همیشه را زیباتر میکند.
وسوسه انگیز است که آخرین اختراع نامتعارفترین چهره تاریخ مدرن منچستریونایتد را از همین دریچه مشاهده کنید. هفته گذشته، تنها برای دو شب، او به شهر بازگشته بود و «عشق دیوانهوار» دیگری را در شهر جشن میگرفت، اما در ظاهری جدید. این بار اریک کانتونای خواننده در منچستر پرسه میزد.
اریک کانتونا هستم، یک عشق موسیقی
موسیقی همیشه بخشی از زندگی کانتونا بوده ، از همان دوران جوانیاش که با گیتاریستها در سواحل کوت بلو نزدیک خانه پدربزرگ و مادربزرگش میرقصید. به عنوان یک نوجوان، کشف جیم موریسون توسط او جرقهای را در درونش برانگیخت که او را به سمت نواختن ساز هدایت کرد. او قبلا هم در مصاحبهای گفته بود که ایستادن پشت میز صبحانه و آواز خواندن برای همسر و فرزندانش بخشی از برنامه صبحگاهی آنهاست.
حالا او میز صبحانه را با سالن استولر هال منچستر عوض کرده. بلیتهای این دو شب در کمتر از یک ربع به فروش رسید و اگر سوالتان این است که آیا کسانی که از نوشیدنی قبل از نمایش در لابی سالن لذت میبردند، برای کنسرتهای آتی که تبلیغشان روی در و دیوار لابی هست به اینجا برخواهند گشت یا نه باید بگویم با تمام احترامی که برای گروه سازهای لهستانی Kroke قائل هستم، ممکن است آنها به اندازه کافی برای این جماعت جذاب نباشند.
به هر حال، علیرغم اینکه اولین آهنگ کانتونا با عنوان I’ll Make My Own Heaven کاملاً قابل شنیدن است، این جمعیت به جای موسیقی فقط برای دیدن او اینجا هستند. بعضیها چند ده بلیت خریدهاند. یکی اشاره میکند که آنها فقط میخواهند “همان هوا را تنفس کنند”. پیت بویل، هوادار یونایتد و آهنگساز مشهور گروه تراس، یکی از حاضران است. او به طور خلاصه بیان میکند که چرا با گذشت بیش از ۲۵ سال از خروج کانتونا از اولدترافورد، صدها نفر همچنان برای تماشای بت خود در چنین جایی جمع میشوند :” زمانی که من با تماشای فوتبالیستها بزرگ میشدم همه آنها در مصاحبههایشان میگفتند: غذای مورد علاقه: استیک تی بون. موسیقی مورد علاقه: Hot Chocolate یا ELO .اما اریک متفاوت بود.”
آقای خاص وارد میشود
وقتی اخطار شروع برنامه به صدا در میآید، نوشیدنیها پایین میآیند و صف توالت آقایان تا راهرو کشیده میشود. درست مثل لحظاتی قبل از شروع مسابقه. اما جدای از پخش کوتاه آهنگ «اریک پادشاه» در حالی که انبوهی از طرفداران وارد سالن میشوند، جمعیت به سرعت آرام میگیرد. در نهایت، چراغها خاموش میشوند و دو چهره روی صحنه میآیند. یکی پیانیست و دیگری نوازنده ویولن سل که در نور کم، شباهتی به مردی دارد که همه اینجا هستند تا او را ببینند. با این حال به محض اینکه کانتونای واقعی روی صحنه ظاهر میشود، هاله جذابیت و شکوه اطراف او همه نگاهها را خیره میکند.
کانتونا با دستهای دراز، یک کت بلند سرمهای، پیراهن سفید، کفشهای ورزشی مخملی قرمز، و کلاه سهرنگی ظاهر میشود و این یک بار دیگر خاص بودن او را نشان میدهد.
او در حالی که یک دستش را بالا نگه داشته، از پلکانی پایین میآید و واکنش جمعیت را زیر نظر میگیرد. در پایین سن، مردی را میبیند که دیر آمده است و هنوز دارد به سمت صندلی خود میرود، مرد میخواهد با اریک دست بدهد. علیرغم نگرانی قابل توجه کارکنان امنیتی، اریک اصرار دارد این کار را انجام بدهد، دست میدهد و خوش و بش کوتاهی میکند و روی صحنه برمیگردد.
آیا او می تواند آواز بخواند؟ بله، به نوعی. صدایش عمیق و پایین است و به همین دلیل دامنه آواها محدود است. بخش اعظم اجرای ۹۰ دقیقهای او آهنگهایی است که نیاز به اوج پرفتن ندارند، آهنگهایی که در مقاطعی با سوتهای ریتمیک کانتونا همراه میشود. ممکن است به آواز خواندن کانتونا انتقادی وارد باشد اما او یک سوت زن عالی است.
اشاره به منچستر یونایتد در بین آهنگها به طور قابل پیشبینی قابل پیشبینی است! “از تئاتر رویاها تا تئاتری دیگر از رویاها”
از خوانندگی تا اجرای اریک کانتونا
کانتونا اجرای نمایشی را آغاز میکند که یک ادای دین کامل به هنر است. به کسانی که داخل سالن هستند، بروشوری داده شده که نشان می دهد تمام ۲۱ آهنگ موجود در لیست اجرا توسط خود کانتونا نوشته شده است. بسیاری از آهنگها لطیف، غم انگیز و درونگرا هستند. بازتابهایی از عشق و جنگ، سیاست و فرهنگ، زندگی و مرگ. اگرچه همه ترانهها قبل از مرگ سر بابی چارلتون در آخر هفته قبل نوشته شدهاند، اما در ترانه «دوستانی که از دست دادیم»، حس تلخ قابل لمسی از مرگ اسطوره یونایتد وجود دارد.
اما در میان موضوعات سنگین، یادآوریهایی وجود دارد که نمیگذارد این موضوع را خیلی جدی بگیرید.
پس از حدود ۱۰ ثانیه خروج، کانتونا دوباره به صحنه بازمیگردد تا آهنگ «خیلی دوستت دارم» را بخواند، صریحترین ادای احترام به منچستر و دوران حرفهای او در یونایتد تا کنون: “من تمام توانم را با همه دوستانم دادم تا تو را سربلند کنم.”
این یک نمایش واقعی است، راهی ایده آل برای شادمانی جمعی. اکنون جمعیتی که برای یک ساعت و نیم گذشته روی صندلی نشسته بودند و گوش میدادند، با آهنگها همراه شدهاند و ایستاده دست میزنند و میخوانند. کانتونا روی صحنه با دختری جوان که یکی از ماسکهای لاتکس محبوب در بین هواداران یونایتد در دوران اوج او را به صورت زده عکس میگیرد و اجرا به پایان میرسد.
این یک داستان واقعی است!
پیت بویل کانتونا را به خوبی میشناسد، برای اولین بار او را در بار Peveril of the Peak در مرکز شهر منچستر ملاقات کرده است: ” فوتبالیستها معمولا یک اما اریک موسیقی را جدی گرفته، او در مورد کاری که میخواهد انجام دهد جدی است. شاید دلیل بسیاری از افراد برای شرکت در کنسرت محبوبیت فوتبالی کانتونا باشدد، من این را قبول دارم، اما برای من او مردی است که هر کاری را که انجام میدهد، جدی میگیرد.”
بنابراین بله، این یک داستان واقعی است. یک داستان واقعی و در عین حال سورئال. آیا برای یک فوتبالیست سابق که بازیگر، هنرمند و فیلسوف هم هست، این کنسرت یک حرکت جدی به سمت حرفه موسیقی است؟ شاید! شاید هم نه. اما مثل همیشه، واقعاً موضوع این نیست. این جمعیت امشب هم مثل دفعات قبل برای دیدن خود اریک اینجا هستند. اریک کانتونا هنوز هم بت شهر منچستر است.