در سال ۲۰۲۳، برند ردبول به ازای هر نفر روی کره زمین یک و نیم قوطی نوشیدنی انرژیزا فروخت. این بیش از ۱۲ میلیارد قوطی در سال است. اما کاری که برند ردبول انجام میدهد خیلی بیشتر از فروش یک نوشیدنی انرژیزا است. آنها صاحب دو تیم فرمول یک و دو تیم هاکی روی یخ هستند. هزاران ورزشکار را حمایت میکنند و به آنها اجازه میدهند در رویدادهای دیوانهوار شرکت کنند. آنها پول زیادی برای بازاریابی خرج میکنند.
بودجههای بخش بازاریابی آنها میتواند با برندهایی مثل نایک، پپسی یا مکدونالد رقابت کند. اما آن شرکتها بسیار بزرگتر هستند. بنابراین از نظر نسبی، هیچکس به اندازه ردبول برای بازاریابی هزینه نمیکند.(هزینه بازاریابی رد بول، ۳.۳ میلیارد دلار و ارزش آن بیش از ۱۱ میلیارد دلار است در حالی که بودجه بازاریابی پپسی ۲.۳ میلیارد دلار و ارزش آن بیش از ۹۱ میلیارد دلار است.)
آیا همه اینها فقط بازاریابی برند ردبول است؟
اگر کمی عمیقتر بررسی کنید، متوجه میشوید که در مقطعی از تاریخ، برند ردبول استراتژی خود را تغییر داد و این تغییر به طرز غیرمنتظرهای رخ داد. ردبول با تمرکز بر ورزشهای هیجانانگیز بزرگ شد. از پریدن از فضا تا رانندگی با ماشینها و موتورسیکلتهای پرسرعت. هرچه هیجانانگیزتر، برای ردبول بهتر.
ورزشهای سنتی حتی فوتبال در اوایل خیلی خستهکننده به نظر میرسیدند و برای سرمایهگذاری به هدف بازاریابی نوشیدنی، مناسب نبودند. تا اینکه بنیانگذار ردبول (Dietrich Mateschitz) یک گفتوگو داشت که برند ردبول را برای همیشه تغییر داد و آنها را به یکی از تأثیرگذارترین شرکتها در محبوبترین ورزش جهان تبدیل کرد. و البته یکی از بحثبرانگیزترینها.
تاریخچه مختصری از برند ردبول
در تابستان ۱۹۸۲، تاجر اتریشی Dietrich Mateschitz در حین یک سفر کاری به تایلند دچار خستگی ناشی از پرواز شد. او یک نوشیدنی محلی به نام «کراتینگ دائنگ» را امتحان کرد که خستگیاش را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشید. کراتینگ دائنگ به معنی «گاور (گاور نوعی گاومیش بزرگ از آسیای جنوبشرقی) قرمز» که در نتیجه معنای آن «گاو نر قرمز» یا همان «ردبول» است. Mateschitz که از ویژگیهای جادویی این محصول الهام گرفته بود، تصمیم گرفت آن را در قالب یک دسته محصول کاملاً جدید – نوشیدنی انرژیزا – به خانه بیاورد.
سرمایهگذاران بالقوه به Mateschitz گفتند که هیچ بازاری برای این محصول وجود ندارد. بنابراین او تصمیم گرفت یک بازار برای محصول تازه خود ایجاد کند. Mateschitz فرمول و طعم نوشیدنی را برای بازار اروپا تطبیق داد و در سال ۱۹۸۷ بهطور موفقیتآمیزی این محصول را در اتریش راهاندازی کرد.
از آنجا که این نوشیدنی در ابتدا در آلمان ممنوع بود، برند ردبول از شهرت خود به عنوان یک برند قانونشکن سود برد. بسیاری از جوانان آلمانی به اتریش سفر میکردند تا این نوشیدنی ممنوعه را بخرند و ردبول در سال اول بیش از یک میلیون قوطی فروخت. از اتریش، ردبول به سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت. ابتدا در سال ۱۹۹۲ به اسلواکی و مجارستان و سپس در سال ۱۹۹۴ به آلمان و بریتانیا رسید. سه سال بعد، زمانی که وارد بازار آمریکا شد، ردبول روزانه بیش از یک میلیون قوطی میفروخت.
راز موفقیت برند ردبول
راز موفقیت همواره ساختار منحصربهفرد شرکتی برند ردبول بوده است. ردبول خود نوشیدنی را تولید نمیکند – تولید و پر کردن قوطیها برونسپاری شده است، تا ردبول بتواند تمام منابع خود را به فروش نوشیدنی اختصاص دهد و این چیزی است که ردبول در آن استاد است. در ابتدا تمرکز بر روی صحنه کلابها بود و البته دانشگاهها (جایی که جوانان در آن رفت و آمد داشتند). آن ماشینهای کوچک عجیب در بیرون دانشگاهها بخشی از بازاریابی چریکی آنان بود. اما صنعت کلابینگ کسبوکار نسبتاً کوچکی بود. ردبول میخواست جهانی شود و Mateschitz که خود طرفدار پرشور ورزش بود، به سراغ بازاریابی ورزشی رفت.
بازاریابی ورزشی برند ردبول
اما یک مشکل وجود داشت. ردبول دقیقاً با ویمبلدون یا مسابقات گلف سازگار نبود. یک برند قانونشکن که سعی در ایجاد یک دسته نوشیدنی کاملاً جدید داشت، با ورزشهای سنتی همخوانی نداشت. بنابراین ردبول تصمیم گرفت ورزش و مسابقات خود را خلق کند: ردبول دولومیتنمان (Dolomitenmann)؛ یک مسابقه آمادگی بدنی افراطی با چهار آزمایش فیزیکی منحصر به فرد: دویدن، پرواز، دوچرخهسواری و کایاک.
این آغاز یک استراتژی جدید برای ردبول بود. اگر نمیتوانست ورزشی پیدا کند که با ارزشهایش همخوانی داشته باشد، به سادگی یکی را اختراع میکرد. در سال ۱۹۹۲، اولین دوره مسابقهای به نام «Flugtag» برگزار شد، جایی که مردم با دستگاههای پروازی دستساز از سکوهای بلند به پایین میپریدند. یا در سال ۲۰۰۰، وقتی ردبول مسابقهی «Soapbox» را راهاندازی کرد. یک مسابقه در خیابانهای شهر با وسایل نقلیهی دستساز. ردبول قواعد بازاریابی ورزشی را از نو نوشت. حتی تلاش نمیکرد به شما ثابت کند برایتان مفید است. ردبول سرگرمکننده و هیجانانگیز است.
آرام آرام به سمت فوتبال
اینها ورزشهایی بودند که با آن همسو شدند. اما هنوز یک ورزش بزرگ وجود داشت که برند ردبول به آن وارد شد و برخلاف آنکه یک ورزش خاص بود، بسیار افراطی نیز بود: فرمول ۱.
راننده اتریشی، گرهارد برگر، در سال ۱۹۸۹ اولین ورزشکار ردبول شد. در سال ۱۹۹۵، ردبول شروع به حمایت مالی از تیم سائوبر فرمول ۱ کرد. در سال ۲۰۰۴، آنها تیم جگوار را خریدند و مالکیت آن را به عهده گرفتند و طبعا نام آن را هم به اسم خود تغییر دادند. ردبول ریسینگ (Red Bull Racing) از آن زمان به یکی از موفقترین تیمهای تاریخ فرمول ۱ تبدیل شده است.
این ورزشها همگی یک ویژگی مشترک دارند: آنها شگفتانگیز به نظر میرسند و محتوای بصری شگفتانگیزی ایجاد میکنند. تیم رسانهای داخلی ردبول این محتوا را بستهبندی کرده و توزیع میکند. در حالی که اکثر برندها باید مقدار زیادی در رسانههای پولی سرمایهگذاری کنند تا به دیده شدن برسند، کانالهای ردبول از محبوبترینها در ورزش هستند و میلیونها بازدید ارگانیک دارند. این یکی دیگر از مزایای استراتژی ورزشهای افراطی ردبول است. پشما نمیتوانید هایلایتهای ویمبلدون یا جام جهانی فوتبال را در حسابهای برند خود نشان دهید. زیرا حقوق پخش معمولاً بهصورت انحصاری و به قیمت میلیاردها دلار فروخته میشود. اما اگر صاحب رویداد باشید و ورزش را هم خودتان اختراع کرده باشید، میتوانید محتوا را هر طور که بخواهید استفاده کنید.
این بدان معناست که برای مدت طولانی، ورزشهایی مانند فوتبال با مدل ردبول سازگار نبودند. خیلی کند، خیلی گران و با آدرنالین کم. بنابراین ردبول از آن دوری کرد. تا روزی که همه چیز تغییر کرد. و بهطور طعنهآمیزی، بایرن مونیخ بود که نظر آنها را تغییر داد.
چرا برند ردبول تیمهای فوتبال دارد؟
همه چیز در شهر کوچک و دنج سالزبورگ اتریش، درست در کنار آلپ، اتفاق افتاد. اینجا جایی بود که Mateschitz با دوست خوبش، اسطوره فوتبال، فرانتس بکنباوئر ملاقات کرد. بکنباوئر، که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان مربی قهرمان جام جهانی شده، مانند اسطوره برای فوتبال آلمان تأثیرگذار بوده. در زمان ملاقاتشان، او رئیس باشگاه بایرن مونیخ بود و در سالزبورگ، با مناظر کارتپستالیاش، بکنباوئر یک توصیه حیاتی به Mateschitz کرد: “اگر واقعاً میخواهی در بازاریابی ورزشی سر و صدای بزرگی به پا کنی، فوتبال جایی است که باید پولت را در آن سرمایهگذاری کنی.”
Mateschitz این توصیه را جدی گرفت و نه تنها وارد دنیای فوتبال شد، بلکه با تمام توان وارد آن شد. ردبول شروع به خرید باشگاهها کرد. ابتدا، Mateschitz روی باشگاه کوچک اتریشی، آستریا سالزبورگ، تمرکز کرد و نام این باشگاه را به ردبول سالزبورگ تغییر داد. این باشگاه اکنون در ورزشگاه ردبول آرنا بازی میکند، رنگهایش قرمز و سفید است و نشان باشگاه شامل لوگوی ردبول است. بکنباوئر ادعا کرد که Mateschitz بدون حمایت او دست از کار میکشید و اینکه رقابتهای یورو ۲۰۰۸ تنها به اتریش آمد، به خاطر ردبول بود. او باید این را میدانست، چرا که خودش دو سال قبل، جام جهانی را به آلمان آورده بود.
حتی بایرن مونیخ در اوایل کار، تخصص خود و بازیکنانی را به سالزبورگ صادر کرد تا باعث پا گرفتن پروژه آنان شود. ستارگان مسن از مونیخ به سالزبورگ منتقل شدند، حتی هانسی فلیک به کادر مربیگری پیوست. در این مرحله، هیچکس واقعاً پروژه را جدی نمیگرفت. رسانهها باشگاه سالزبورگ را یک مغازه سوسیس باواریایی نامیدند. اما این وضعیت بهزودی تغییر کرد. چند سال بعد، بکنباوئر به ماتشیتس پیشنهاد کرد تا یک باشگاه دیگر بخرد، اما این بار در آلمان.
از آلپ تا زاکسن
SSV Markranstadt، یک باشگاه سطح پنجمی در لایپزیش بود. رنگهای باشگاه به قرمز و سفید تغییر داده شدند. نام ورزشگاه به ردبول آرنا تغییر یافت. ردبول همچنین سعی کرد نام باشگاه را به ردبول لایپزیش تغییر دهد، اما مقامات فوتبال این اجازه را ندادند. بنابراین آنها به نام «Rasenballsport» – به معنای ورزش توپ روی چمن – لایپزیش بسنده کردند (که به اختصار RB Leipzip گفته میشود). این تغییرات بحثبرانگیز بود. حتی مردم لایپزیش تیمی اعتراضی تشکیل دادند تا چشمانداز قدیمی باشگاه را حفظ کنند.
ردبول یک گام فراتر رفت وقتی که تنها هفت سال بعد، آر بی لایپزیش به بوندسلیگا پیوست. قانون “۵۰ به اضافه یک” ایجاب میکند که اعضای باشگاههای بوندسلیگا ۵۰ درصد به علاوه یک رای از حقوق رایگیری باشگاه را در اختیار داشته باشند. این قانون در جامعه آلمان ریشه عمیقی دارد. وقتی که بخواهید در آلمان هر نوع ورزشی انجام دهید، باید عضو یک باشگاه ورزشی شوید. چه بهصورت تفریحی چه بهصورت حرفهای، ورزشها در آلمان در قالب باشگاهها سازماندهی شدهاند. حتی در بوندسلیگا نیز به همین شکل است.
این بدان معناست که اعضای باشگاهها در تصمیمگیریهای مهم نظر میدهند و حق رای دارند. اما ردبول خواستار کنترل کامل بر باشگاه خود بود. بنابراین، عضویت در باشگاه را با قیمت هزار یورو در سال قیمتگذاری کرد، در مقایسه با ۶۰ یورو در بایرن مونیخ. ردبول همچنین حق رد هر عضو احتمالی را برای خود محفوظ نگه داشت. بنابراین آنها با تنها ۷ عضو کار خود را شروع کردند که همه آنها کارمندان یا وکلای مرتبط با ردبول بودند. این تعداد اکنون به ۲۳ نفر رسیده است، اما هنوز هیچ قابل مقایسه با بیش از ۳۰۰ هزار عضوی که مقامات بایرن باید به آنها پاسخ دهند، نیست. این یکی از مواردی است که ردبول متفاوت از بایرن عمل میکند.
روابط پشت پرده بایرن- لایپزیش
اما همچنان رابطهای خاص بین لایپزیش و بایرن مونیخ وجود دارد، حتی پس از درگذشت Mateschitz و بکنباوئر. دوران مغازه سوسیس باواریایی (لقبی که در اوایل به باشگاههای فوتبال ردبول داده شده بود) به پایان رسیده است. هر چه بیشتر، این دو باشگاه به عنوان رقبای همسطح با یکدیگر دیدار میکنند. بایرن دیگر بازیکنان مسن خود را به سالزبورگ نمیفرستد، بلکه بهترین استعدادهای لایپزیش را خریداری میکند. اوپامکانو، سابیتزر، لایمر. حتی یولیان ناگلزمان به عنوان مربی و بعدها ماکس ابرل به عنوان مدیر ورزشی. بایرن رقیب قدرتمند خود را ایجاد کرده است.
لایپزیش تبدیل به یکی از بهترین تیمهای آلمان شده است. تقریباً هر فصل در لیگ قهرمانان اروپا بازی میکند و دو بار قهرمان جامهای داخلی آلمان شدهاند. با این حال، بسیاری از هواداران در آلمان از این باشگاه به دلیل پیوندهای قوی آن با ردبول متنفر هستند. وقتی لایپزیش مقابل آینتراخت فرانکفورت بازی میکند، آینتراخت از نمایش لوگوی لایپزیش در هر کجای ورزشگاه خود امتناع میکند. وقتی لایپزیش برای اولین بار به برلین سفر کرد (به منظور رقابت با تیم یونیون برلین)، صفحهای که در برنامه برلین معمولاً به باشگاه مهمان اختصاص داده میشود، با اطلاعاتی درباره پرورش گاو جایگزین شد.
بسیاری از هواداران احتمالاً بیشتر عصبانی میشدند اگر میدانستند که باشگاهی که بیشترین نفرت را از آن دارند (لایپزیش)، تنها به دلیل وجود باشگاهی است که دومین نفرت (بایرن مونیخ) را از آن دارند. اما در پس پرده، پیوندهای نزدیکی وجود دارد. مانند بکنباوئر، اولی هوینس نیز رابطه نزدیکی با Mateschitz داشت. خواهرزاده او، سباستین هوینس، مربی فعلی اشتوتگارت، در آکادمی جوانان لایپزیش کار میکرد.
و اما جای دیگری غیر از فوتبال
خارج از فوتبال، این رقبا حتی در حال همکاری هستند. ردبول در حال ساخت یک ورزشگاه چند منظوره در المپیک پارک مونیخ است که نه تنها خانه باشگاه هاکی روی یخ ردبول مونیخ خواهد بود، بلکه تیم بسکتبال بایرن مونیخ نیز در آن بازی خواهد کرد. اولین برنامهها برای این پروژه حدود ده سال پیش طراحی شده بود. اما آنها تنها پس از اینکه هوینس مجازات خود برای فرار مالیاتی را در زندان گذراند، بهطور جدی دنبال شدند. وقتی اولی هوینس از زندان بازگشت، یکی از اولین نامههایی که دریافت کرد از Mateschitz بود که بازگشت او به خانه را خوشامد میگفت و پیشنهاد همکاری در هر زمانی را به او میداد. هوینس به شدت تحت تأثیر این حرکت قرار گرفت و میدانست که Mateschitz شریک مناسبی خواهد بود.
احتمالاً در آینده، ردبول بیشتر یک دشمن خواهد بود تا شریک. چون آنها یک چیز دارند که بایرن ندارد.
مالکیت چند باشگاهی
باز هم بکنباوئر نقش داشت. علاوه بر سالزبورگ و لایپزیش، بکنباوئر به Mateschitz پیشنهاد داد که باشگاه فوتبال دیگری را در غرب (آمریکا) خریداری کند. از نظر بکنباوئر واضح بود که اگر میخواهید یک تیم در ایالات متحده بخرید، تنها یک مقصد وجود دارد: نیویورک.
او خودش در آنجا بازی کرده بود و هنوز از شرایط شهر آگاه بود، بنابراین تصمیم گرفت بار دیگر به Mateschitz کمک کند. Mateschitz با ۱۰۰ میلیون دلار امتیاز ورود لیگ MLS و باشگاه شهر نیویورک را خرید. این مبلغ شامل خرید نیمی از ورزشگاه در نیوجرسی و حق نامگذاری آن، ردبول آرنا، بود. حتی تیری آنری هم مدتی آنجا بازی کرد.
حالا بیایید یک قدم به عقب برداریم و با نگاهی کلی به این موضوع بپردازیم. Mateschitz و دوستش بکنباوئر، ردبول را روی نقشه فوتبال قرار دادند. داشتن تیمهایی در اتریش، آلمان و ایالات متحده. اما ردبول در اینجا متوقف نشد و به برزیل و غنا هم گسترش پیدا کرد. امروز، آر بی لایپزیش در مرکز شبکهای از باشگاههای تحت مالکیت ردبول قرار دارد. ردبول از این شبکه برای توسعه استعدادها استفاده میکند. یک بازیکن میتواند کار خود را در برزیل شروع کند، به سالزبورگ برود تا استعداد خود را توسعه دهد و سپس در لیگ قهرمانان اروپا با لایپزیش بازی کند و زمانی که بازنشستگی نزدیک است، میتواند به نیویورک برود.
سودآوری به سبک ردبول
در حالی که ردبول اولین شرکتی نیست که این استراتژی را توسعه داده، اما اولین شرکتی بود که نتایج آن را دید. عنصر مخفی ردبول، همافزایی نزدیک بین این باشگاهها بود. منابع انسانی، مالی و بازاریابی همه باشگاهها توسط یک هیئت مرکزی اداره میشود. همه آنها سبک بازی مشابهی را پذیرفتهاند. مربیان و روشهای آموزشی مشترکی دارند. حتی رنگها و نام ورزشگاههایشان یکسان است. ایده این است که یک بازیکن یا مربی بتواند در هر باشگاهی از این شبکه حضور پیدا کند و فوراً احساس راحتی کند. این امر زمان توسعه را کاهش میدهد. هرچه بازیکن سریعتر و قویتر توسعه یابد، سریعتر میتواند تیم لایپزیش را تقویت کند یا با سود به تیمی دیگر فروخته شود.
دومینیک سوبوسلای از طریق سیستم ردبول پیشرفت کرد و به آر بی لایپزیش کمک کرد تا دو بار قهرمان جام داخلی در آلمان شود و در نهایت سپس با مبلغ ۷۰ میلیون یورو به لیورپول فروخته شد.
مدلی برای سایر باشگاهها
مدل مالکیت چند باشگاهی آنقدر موفق بوده است که تیمهای بیشتری سعی در تقلید از آن دارند. اکنون ۱۸۰ باشگاه در شبکههای چند باشگاهی فعالیت میکنند، ۵ برابر بیشتر از ۱۰ سال پیش. این شامل ۶۵۰۰ بازیکنی است که در تیمهای چند باشگاهی فعالیت میکنند. صدها نفر از این بازیکنان در هر پنجره نقل و انتقالات بین این شبکهها مبادله میشوند.
اما همه این روش را دوست ندارند. مالکیت بیش از یک تیم میتواند تضاد منافع ایجاد کند. در گروه ردبول، لایپزیش در بالای هرم قرار دارد. این تیم بهترین بازیکنان، بیشترین سرمایهگذاری و توجه بیشتری را دریافت خواهد کرد. در حالی که در سطح ملی، سالزبورگ و براگانتینو در برزیل تیمهای برتر هستند که در گروه ردبول همیشه به نفع لایپزیش عمل میکنند. انتقال بازیکنان نیز بحثبرانگیز است. باشگاهها میتوانند بهطور مصنوعی ارزش بازیکنان را افزایش یا کاهش دهند تا وضعیت مالی یک باشگاه خاص را تقویت کنند.
به همین دلیل از یوفا و فیفا درخواست شده است که مدلهای چند باشگاهی را تنظیم کنند.
اما آیا واقعاً آنها میخواهند این شکل جدید از سرمایهگذاری در فوتبال را محدود کنند؟
بهتازگی، یوفا قوانین را تسهیل کرده تا باشگاههای یک شبکه بتوانند با یکدیگر بازی کنند. بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم، مالکیت چند باشگاهی به اینجا رسیده است که باقی بماند و حتی توسعه پیدا کند.
آینده
مدل فوتبالی ردبول بحثبرانگیز است. برخی از هواداران در آلمان، طرفداران لایپزیش را به عنوان مشتری خطاب میکنند. این یک توهین محسوب میشود، اما احتمالاً ردبول اهمیتی به این موضوع نمیدهد. زیرا دقیقاً به همین دلیل است که ردبول یک باشگاه فوتبال خرید.
استراتژی ساده است؛ یکشنبه برنده شو، دوشنبه بفروش. ردبول قبلاً از تجربه خود در فرمول یک میداند که این روش جواب میدهد. هر بار که مکس ورستپن در یک مسابقه برنده میشود، ردبول روز بعد قوطیهای بیشتری میفروشد.
حالا تصور کنید همین اتفاق در بزرگترین ورزش جهان بیفتد. به همین دلیل منطقی است که ردبول بخشی از پولی که از نوشیدنیهای خود بهدست میآورد را صرف تأمین مالی باشگاههای فوتبال کند، حتی اگر این باشگاهها بهزودی سودآور نباشند. با رشد آر بی لایپزیش، احتمالاً ردبول در آینده قوطیهای بیشتری خواهد فروخت و حتی بدون فروش بیشتر، باز هم به سود میرسد. زیرا آنچه به عنوان یک ماشین بازاریابی شروع شد، اکنون به یک کسبوکار مستقل تبدیل شده است.
خودکفایی به سبک ردبول
ردبول ریسینگ در فرمول یک با سرمایه اولیه ۴۰۰ میلیون دلار شروع شد. امروزه، این تیم خودکفا، سودآور و به ارزش ۲.۶ میلیارد دلار است.
آر بی لایپزیش از طریق فروش بلیت در هر مسابقه حدود ۳ میلیون یورو درآمد دارد و بیش از ۷۰ میلیون یورو در سال از حق پخش تلویزیونی بهدست میآورد. لایپزیش همچنین میلیونها یورو در بازار نقل و انتقالات از طریق خرید ارزان و فروش گران سود کرده است و ۱۰۰ میلیونی که برای خرید باشگاه در نیویورک هزینه شد، با فعالیتهای رد بول، اکنون قیمت باشگاه به بیش نیم میلیارد رسیده است.
کمتر برندهایی توانستهاند ترکیب ورزش و بازاریابی محتوا را مانند ردبول به خوبی انجام دهند. ردبول یک دسته جدید از نوشیدنیها را ابداع کرد. سپس چندین ورزش جدید را برای بازاریابی محصول خود اختراع کرد. مدل چند باشگاهی، تکامل بعدی است؛ ایجاد ماشینی که میتواند نام ردبول را به اوج بزرگترین ورزش تاریخ برساند و این دلیل اصلی است که ردبول مالک یک باشگاه فوتبال است.
در سایت فوتبال تراپی بیشتر بخوانید:
خوش آمدید به والتون و هرشام: باشگاهی که دو نوجوان مالکش شدهاند
2 پاسخ
بسیار عالی بود. لذت بردیم.