نوشته نیک میلر/ نیویورک تایمز
شاید این هم مثل بسیاری از چیزها در فوتبال امروز، به ژوزه مورینیو برگردد.
سال ۲۰۱۴، اندکی پس از پایان رقابت سمی آنها در اسپانیا، مورینیو و پپ گواردیولا ظاهراً در یک کنفرانس مطبوعاتی بر سر طول چمن ورزشگاه با هم درگیری لفظی پیدا کردند. مورینیو در همان کنفرانس گفت: «وقتی از کاری که انجام میدهید لذت میبرید، موهایتان را از دست نمیدهید و گواردیولا یک مربی کچل است. او از فوتبال لذت نمیبرد.»
گواردیولا، مربی کچل متقلب!
اگر به اندازه کافی بدشانس هستید که یک کاربر معمولی رسانههای اجتماعی به حساب بیایید، میدانید که این موضوع باعث شد گواردیولا « کچل متقلب» لقب بگیرد. لقبی که تا مدتها هر بار که او در یک بازی ۵-۰ برنده نمیشد، در شبکههای اجتماعی رو میآمد. خود گواردیولا به نوعی در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال ۲۰۱۹ به افرادی که او را «فرادیولا» یا همان کچل متقلب خطاب میکردند، اشاره کرد. دیدن اینکه گواردیولا ظاهراً از چیزهایی که مردم در مورد او در توییتر میگویند آگاه است، قابل توجه بود، اما کم کم این لقب را از دست داد.
اسلات مربی کچل جدید لیگ برتر
این موضوع پس از تایید اینکه آرنه اسلات و انزو مارسکا این فصل روی نیمکت لیورپول و چلسی خواهند نشست دوباره داغ شد. با جست و جو در اطراف، تعداد زیادی از هواداران لیورپول را خواهید یافت که میگویند حالا باید تمام شوخیهای مربوط به آدمهای طاس را که قبلاً اریک تن هاخ و گواردیولا را هدف قرار می داد، کنار بگذارند. البته یک شوخی ترکیبی جالب برای اسلات و تن هاخ هنوز وجود دارد: «هو! انتصاب یک هلندی کچل! قبلی برای یونایتد خوب کار کرد، نه؟» همچنین افرادی را خواهید دید، که به صراحت از انتصاب یک مرد کچل در آنفیلد ابراز تاسف میکنند. (خیلی جدی)همه چیز کاملاً عجیب است. چرا مردم فکر میکنند یک مربی فوتبال را باید با ارجاع دادن به وضعیت موهایش شناخت؟
شباهتهای تنهاخ و اسلات
اگر وضعیت بالای ابروهای آنها را نادیده بگیرید، مقایسه تن هاخ و اسلات بسیار عجیب است: هر دو هلندی هستند و هر دو برنده Eredivisie شدند. اما شباهتها به همینجا ختم میشود. آنها سبکهای فوتبال بسیار متفاوتی دارند. رویکردهای متفاوتی نسبت به مدیریت بازیکنان دارند و از نظر شخصیتی به سختی میتوانند شبیه هم باشند. تن هاح در انظار عمومی یک شخصیت محافظه کار است. کاملاً خشن و نسبتاً فاقد شوخ طبعی است. در حالی که اسلات اهل حضور در جمع و از نظر ظاهری کاریزماتیک است. بنابراین شباهت اصلی بین این دو وضعیت سر تراشیده آنهاست.
آیا با شوخی کردن با مربی کچل کار خوبی است؟
شاید احمقانه باشد که این چیزها را بیش از حد تحلیل کنیم: به هر حال، اینترنت به طور کلی و رسانههای اجتماعی به طور خاص حوزههایی نیستند که به نکات ظریف و متفکرانه این جور چیزها توجه کنند.
توضیح آسان برای همه اینها این است که هواداران فوتبال از هر چیزی که در مقابلشان است به عنوان “شوخی” استفاده میکنند. اگر اضافه وزن دارید، علیه شما استفاده خواهد شد. اگر موهای بلندی دارید، همین خواهد بود.
ریشه یابی این مدل شوخیها کمی گسترده تر این حرفها است. به نظر جامعه به طور کلی در این توجه بیش از حد به طاسی سهیم است.
هنگامی که لری دیوید در سال ۱۹۹۳ برای فیلمانه سینفلد برنده جایزه امی شد، به روی صحنه رفت و به جای اینکه سخنرانی خود را با جملات عوامانه معمولی شروع کند، گفت: « همه این چیزها خوب است، اما من هنوز کچل هستم.»
چرا با سر بی موی مربی جوک میسازند؟
دکتر سو مکهیل، مدرس ارشد روانشناسی در دانشگاه شفیلد هالام، که متخصص روانشناسی ریزش مو هم هست، میگوید: «همه چیزهایی که از دوران کودکی درباره مو میخوانیم و میشنویم، با زیبایی و مردانگی مرتبط است. افسانههایی مانند راپونزل با موهای بلند و دوستداشتنیاش را به یاد بیاورید. اگر این داستانها را از همان ابتدای زندگی شنیده باشید، تغییر نگرش شما درباره مردان جذاب با موهای بلند خیلی سخت خواهد بود. انگار که در نگاه جامعه موهای پرپشت با مردانگی، جوانی و زیبایی مرتبط است. با همه چیزهای مثبت. و طاسی فقط با زشتی مرتبط است. با این الگو، طاسی نشانه کهولت سن تلقی میشود. حدس میزنم در حوزه فوتبال حتی از این هم بیشتر است، زیرا با مردان جوانی سر و کار دارد که فعال و ورزشکار هستند. شاید خیلیها در ورزش طاسی را مساوی با پیر بودن و عدم توانایی بدانند.»
کامبک به سبک آنتونیو کونته
از دست دادن مومیتواند مانند از دست دادن بخشی از خود، نشانه از بین رفتن بخشی از هویت و جوانی شما باشد. همچنین میشود گفت که دیگر ظاهر در کنترلتان نیست. وقتی موهای شما شروع به ریختن میکنند، اساساً فقط چند کار وجود دارد که میتوانید انجام دهید: آن را رها کنید و خود را به عنوان یک کچل به دنیا معرفی کنید. البته همیشه این فرصت را دارید که اقدامات ترمیمی انجام دهید. کاشت موی آنتونیو کونته و راب هولدینگ دو نمونه از بهترین کامبکهای فوتبال در ۲۰ سال گذشته بودهاند.
حالا سوال این است: آیا تمسخر مربیان بدون مو واقعاً فقط “شوخی” است؟ دکتر مکهیل میگوید: «من جزو اولین کسانی هستم که استدلال میکنم این نوعی تعصب است. یکی از مشکلاتی که ما در جامعه داریم این است که ما بسیار روی ظاهر و عوامل بیرونی آدمها متمرکز هستیم. مطمئناً در عصر رسانههای اجتماعی اوضاع بدتر هم شده است.»
آرتورو ویدال: با مربی کچل نمیشود کار کرد!
شما این شوخیها و متلکها را فقط از زبان ادمینهای سوشال مدیا و مربیان سابق خشمگین چلسی نمیشنوید. آرتورو ویدال، هافبک شیلیایی – که خودش را هم با صرف نظر کردن از آن ردیف نازک موی بالای سر میتوان کچل حساب کرد – در مصاحبهای در سال ۲۰۲۳ مدعی شد که تعامل با مربیان کچل ذاتاً دشوار است. ویدال پس از اینکه کریستیانو رونالدو بعد از اقدامات تنهاخ منچستریونایتد را ترک کرد گفت: « مربی یونایتد دخالت بدی کرد. وحشتناک است. من نمیدانم آنها به چه چیزی فکر میکنند. خلاص شدن از شر کریستیانو؟ او گلزن آنها بود و مربی میخواست از شرش خلاص شود؟ کچلها آدمهای سختی هستند. معمولا موقع تصمیمگیری اینگونه عمل میکنند.»
جالب اینکه که ویدال اخیراً قبلا زیر دست خورخه سامپائولی که او هم جزو مربیان طاس به حساب میآید در فلامنگو برزیل بازی کرده بود. ویدال در واکنش به زمان بازی محدود خود در باشگاه برزیلی، ادعا کرد که این مساله به دلیل مصدومیت او نبوده. بلکه دلیلش مربی بازندهای است نمیدانست چطور باید قدر بازیکنانش را بداند!
حالا برعکس
داستان میتواند برعکس هم باشد! آلن اسمیت، مربی سابق کریستال پالاس، سالها سوژه یک شعار پرطرفدار روی سکوهای سلهرست پارک بود: “او مو ندارد، اما برای ما مهم نیست.” اسمیت میگوید: «این واقعاً هرگز مرا آزار نداد. من همیشه آن را به عنوان یک شوخی خوب و کاملا محبت آمیز در نظر گرفتم. همیشه این را میدانستم که تماشاچیها در واقع دارند از من طرفداری میکنند. از اینکه اینقدر پوست نازک باشم که به این چیزها اعتراض کنم متنفرم! »
واضح است که طاسی مانع از موفقیت یک مربی نمیشود. گواردیولا به تازگی ششمین قهرمانی خود در لیگ برتر را کسب کرده. شان دایچ در سبک مربیگری خاص خود عالی بوده. از ابتدای قرن جدید، ۱۰ لیگ قهرمانان توسط مربیان کچل برده شده است.
مورینیو فعلا این دور و بر نیست
به نظر نمیرسد که باشگاهها از انتصاب مربیان کچل واهمهای داشته باشند. انتصاب اسلات به این معنی است که کل تیمهای لیگ برتری منطقه شمال غرب انگلستان، با او، تن هاخ، گواردیولا و دایش، مربیان بدون مو دارند. مارسکا را هم به این لیست اضافه کنید و آن وقت چهار نفر از مربیان بیگ سیکس کچل خواهند بود. میکل آرتتا و آنژه پوستوچوغلو حالا در اقلیت هستند.
اسلات و مارسکا حتما این روزها همه جوکها را شنیدهاند. ناگفته نماند که موفقیت یا محبوبیت آنها تحت تأثیر مدل سر بی موی آنها نخواهد بود. و البته آنها احتمالا خوشحال خواهند شد که مورینیو دیگر در آن اطراف کار نمیکند.
در مگتراپی، بیشتر بخوانید:
آنالیز تاکتیکی: آیا سبک آرنه اسلات مناسب لیورپول هست؟
بهترین چیز در فوتبال؟ خندیدن به دیگران!
2 پاسخ
تمام اینها به برکت حضور شان دایچ در پریمیر لیگ هست و لا غیر.